معنی نظم و ترتیب
فارسی به انگلیسی
Discipline, Orderliness, Tidiness
واژه پیشنهادی
لغت نامه دهخدا
نظم و ترتیب. [ن َ م ُ ت َ] (ترکیب عطفی، اِ مرکب) آراستگی. انتظام. سامان. || سخن منظوم:
بماند سالها این نظم و ترتیب
ز ما هر ذره خاک افتاده جائی.
سعدی.
حل جدول
دیسیپلین
اتساق
نسق
روال
دیسیپلین، سیچ، اتساق
نظم و ترتیب دادن
سامان
بی نظم و ترتیب
شلخته
معادل ابجد
2008